سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانها

یک سال بدون تو گریستم
یک سال به دیگری نگاه نکردم
یک سال به جز تو به هیچکس فکر نکردم
به مید اینکه تو بیایی
یک سال فقط از تو گفتم
یک سال هر ثانیه صدایت زدم
یک سال چشم به راهت بودم
به امید اینکه تو بیایی
یک سال هر روز خودم را گول زدم
یک سال به خودم وعده فردا را دادم
یک سال همه جا تو را می دیدم
به امید اینکه تو بیایی
یک سال خیابانها را در پی تو جستجو می کردم
یک سال به امید دیدن لحظه ایی تو از خانه بیرون زدم
یک سال هر عشقی را پس زدم
به امید اینکه تو بیایی
یک سال هر روز فال گرفتم و جز تو چیزی در فنجان خالی ندیدم
یک سال با خیال واهی تو آرامش می گرفتم
یک سال بدو شب بخیر به تو نخوابیدم و بدون صبح بخیر به تو روزم را شروع نکردم
به امید اینکه تو بیایی
و حالابعد از یک سال آومدی ولی نه با لبخند
با قلبی آزده از عشق دیگری
در حالی که منو فراموش کردی و ترک اونو مرگ تلقی می کنی
کاش میمردم و هیچ وقت اون حرفها رو نمیشنیدم
چطورانقدرخونسرد به حرفهات گوش دادم
چطور تورا برای با او بودن تشویق کردم
در حالی که دنیا روی سرم خراب شده بود
شبهایی که من برای تو اشک می ریختم تو برای کی اشک می ریختی
شبهای که من تو را صدا می زدم تو کی را صدا می زدی
منی که هر نفسم به شوق دیدار تو بود
قلب تو به شوق دیدار کدامین گناه می تپید
مگه توهمیشه به من نمی گفتی آرامش من تویی ؟
و حالا خیره در چشای من می گی آرامشی که با اون داری هیچ جا نداشتی؟
وای به من
فقط یک چیز دیگه ازت می خوام این یک سالی رو به امید اومدن تو هدر کردم و بهم بر گردون
می دونی از چی می ترسم ؟
از اینکه این یک سال بشه 10 سال
چون هر کاری می کنم از دلم نمی ری
چون من عاشقت بودم
چون هنوزم عاشقتم
هنوزم.......................
.......................
.......................
......................
......................
نفس می کشم به امید اینکه تو بیایی

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20ساعت 5:53 عصر توسط نازنین خاطره یه دوست ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت