عمریست غم و درد نشانم داده .........................در آتش سینه اش امانم داده
ما را همه ره ز کوی بد نامی باد .................وز سوختگان بهره ی ما خامی باد
نا کامی ما چو هست کام دل دوست......................... کام دل ما همیشه ناکامی باد
امروز برای من شرابی ای عشق ................هرچند که از پایه خرابی ای عشق
یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی............... یک عمر برای دل عذابی ای عشق
ای اشک دوباره در دلم درد شدی .................تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت ...................گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
یک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد................... بغضی نفس و گلوی او را آزرد
می خواست که عشق را نمایان نکند................... اشک آمد و باز آبرویش را برد
حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم.......................بدجور شکسته ست دلم حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز.................... از حس پریدن پرم و بال ندارم
هر سو که نگاه میکنی دیوار است ....................مزد همه در آخر خط آوار است
پیدایش زندگی ما از آغاز.................................... بر پایه ی رنج بردن و تکرار است
پاییز شدم تا تو بهارم بشوی ....................پرونده ی سبز روزگارم بشوی
ای عشق چرا مثل دلم زرد شدی؟...................... من صبر نکردم که دچارم بشوی
در راه تو بی اراده رفتن خوب است ....................در چشم تو بی افاده رفتن خوب است
جایی که همه فکر سواری هستند .............................دنبال دلم پیاده رفتن خوب است
رنجور ترین درخت باغش هستم........................... هر بار مرا دیده تکانم داده
کاری نکنی که جنگ آغاز شود .....................حال من و تو دوباره ناساز شود
وقتی همه در سینه کبوتر داریم .................درب قفس گرگ چرا باز شود
با چشم سیاه آمد و رنگم کرد .......................با رنگ نگاه خود هماهنگم کرد
وقتی که به چشم های من زل زده بود............ دل فکر بدی کرد و خدا سنگم کرد
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |